با نام او
اولین شب 97.
(( بیخیال، عزیزم. تو تویه چه قرنی داری زندگی می کنی؟ فقط اینو تویه مخت فرو کن،
زن ها با مردهایی که عاشقشون هستند،
ازدواج نمی کنند.وقتی همه ی راه های دیگه بسته شده باشه، مردی رو انتخاب می کنند که
می تونه پدر خوب و همسر قابل اعتمادی باشه.
عشق فقط یه حس شیرینه که مثل برق میاد و مثل باد میره . ))
این بخشی از ابتدای کتاب " ملت عشق" نوشته ی الیف شافاک هست
نمیخوام بگم رد می کنم یا قبول این حرفو.
این کتاب مربوط به واقعه ی آشنایی شمس تبریزی و مولانا هست
و به صورت موازی قصه ی زنی در امریکا رو روایت می کنه
البته نویسنده از دیدگاه خودش واقعه ی آشنایی شمس و مولانا رو روایت کرده
مدتیه که دارم این کتابو میخونم، جالبه ! هنوزم تمومش نکردم.
تشریف بیارید ادامه ی مطلب ببینم از پریشون گفتن های من چیزی در میاد ؟
در واقع من میخوام یخورده با همسر آیندم حرف بزنم، حوصله ندارید نخونید اصن
درباره این سایت